کاوه کجاست‌؟‌
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 410
بازدید کل : 25622
تعداد مطالب : 327
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 327
:: کل نظرات : 5

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 9
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 43
:: بازدید ماه : 410
:: بازدید سال : 2327
:: بازدید کلی : 25622
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 3 اسفند 1393

صیاد شیرازی آمد به من گفت‌«‌کاوه کجاست‌؟‌»
 
خودش می‌دانست آن‌جا سردترین جای منطقه‌ست‌، بخصوص در شب‌ها‌، منتها گفت‌«‌باید ببینمش‌. یک هلی‌کوپتر دارد می‌رود آن‌جا‌. می‌آیی‌؟‌»
 
با هلی‌کوپتر رفتیم. پیاده شدیم‌.
 
به‌ هر کس می‌رسید می‌پرسید‌«‌کاوه را ندیده‌ای شما‌؟‌»
 
پرسان پرسان رفت. فهمید کجاست‌. برگشت به من گفت‌«‌پیداش کردم دیگر‌. من شب این‌جا می‌مانم‌.‌»
 
یعنی‌«‌اگر می‌خواهی برگردی برگرد تا هلی‌کوپتر نرفته‌.‌»
 
دلم که می‌خواست‌، ولی زشت بود برگردم‌.
 
گفتم‌«‌من هم کارش دارم‌.‌»
 
نداشتم‌. خودم و محمود خیلی بهتر از هر کس این را می‌دانستیم‌.


 
رفتیم توی سنگر محمود و سرمان گرم شد به خوش و بش و حرف از عملیات و آموزش بچه‌ها‌. شب شد‌. سوز آمد زد به سر و صورت‌مان‌. زمهریر بود‌. سنگرمان سقف نداشت‌. دور تا دورش دیوار سنگی چیده بودند و همه‌مان داشتیم مثل بید می‌لرزیدیم‌.
 
چهار پنج نفر بودیم و فقط یک کیسه خواب آن‌جا بود‌.
 
یکی از بچه‌ها آمد توی سنگر گفت‌«‌من فقط امشب مهمان شمام‌. کیسه خواب ندارم‌. چی کار کنم‌؟‌»
 
محمود دست کرد کیسه خواب را برداشت‌، پرتش کرد طرفش‌،خندید گفت‌«‌این هم کیسه خواب‌.‌»
 
آن شب تا صبح همه‌مان چمباتمه زدیم خوابیدیم لرزیدیم‌ و لرزیدیم و لرزیدم، در سوز سرمایی که دندان‌هامان را بی‌اختیار تق و تق به صدا در می‌آورد‌.
 .
 .
 .
 محمود طلسم شب‌های خطرناک و خونین کردستان را این طور شکست‌.
 
به همین دلیل بود که با آن حقوق‌های 2500 تومانی همه‌مان‌؛ اعلام کرده بودند
«‌هر کس سر محمود کاوه را تحویل‌مان بدهد سه میلیون تومان جایزه می‌گیرد‌.‌»

خاطره‌ای از جاوید نظام‌پور (همرزم شهید کاوه)
خضری، فرهاد؛ رد خون روی برف ؛ کتاب کاوه ؛ تهران: روایت فتح 1389 ؛ صفحه 58

ب.ن.: 1. توضیح عکس: شهید کاوه دستی بر یقه دارد و شهید صیادشیرازی با کلاه مشخص است.
2. قیمت سکه طلا سال‌های 60،61،62   3500تومان بوده و سال 63 به 3900 رسیده، سال 64  4418 بوده و سال 65 که سال شهادتِ شهید کاوه است به 6500 تومان هم رسیده. صرفا جهت اطلاع و مقایسه!




:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند